ادامه ی داستان محسن برای من وعلی یک عملیات طراحی کرد به نام(حمله به صهیونیست ها).گروهی خرابکار که حامی صهیو نیست ها هستند؛درکار خانه ای متروکه مشغول به فعالیت هستند. طبق اطلاعاتی که محسن به ما داده بودان ها۳۰ فرد مسلح بودن.صبح روزعملیات پیش فرمانده(محسن)رفتیم. فرمانده به من۵ نارنجک وبه علی یک تفنگ بهمراه یک بمب داد.بار دیگر نقشه ی عملیات را مرور کردیم وهنگامی که شب فرارسیدمن وعلی سوار بر متور شدیم وبه سمت مقران هابه راه افتادیم.

سلام اسم من عباس است من درکشور فلسطین زندگی می کنم.متاسفانه گروهی کشور مرا اشغال کرده اند.اسم گروهاشغالگر صهیو نیست است.صهیو نست هاچند ماه قبل مادر و پدر مرا اسیر کردن وما دیگر از ان ها اطلاعی نداریم بعضی می گویند که صهیو نیست ها ان هارا به شهادت رسانده اند.من وخواهر کوچکترم زهرا در خانه ای قدیمی درحومه نوار غزه زندگی می کنیم.من عضوگروهی به نام سه جنگجو هستم.در این گروه3 نفره من به همراه دوستم علی با رهبری محسن با صهیو نیست ها به مبارزه می پردازیم.